یک مشکل بسیار عجیب: سندرم کاپگراس!
به گزارش ایستگاه بازی، مجله سیب سبز: پدرتان از راه رسیده و شما برای خوشامدگویی به او تا دم در می روید اما ناگهان جلوی در خشک تان می زند؛ این مرد پدر شما نیست، هرچند به نظر می رسد خیلی شبیه اوست اما قطعا خود او نیست. او با یک فرد غریبه جایگزین شده است. در این موقعیت می توانید شک کنید که نکند شما به سندرم کاپگراس مبتلا هستید. سندرم کاپگراس که آن را با نام توهم تشخیصی هم می شناسند دقیقا برخلاف دژاوو عمل می نماید. افراد مبتلا به این سندرم فکر می نمایند که همسر، اعضای خانواده یا حتی حیوان خانگی شان با افراد دیگر جایگزین شده اند. این توهم بیشتر در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی، آلزایمر یا دیگر آسیب های مغزی دیده می گردد.
از کجا آمده است؟
سندرم کاپگراس به نام کاشف آن ژان ماری جوزف کاپگراس، روانپزشک فرانسوی شناخته می شود. توهم اولیه فرد در این بیماری این است که یکی از اعضای خانواده یا دوستانش با یکی از افراد بیگانه که از نظر ظاهر و رفتار شبیه آنهاست، جایگزین شده است. این توهم ها باورهای نادرست و عجیب و غریبی است که حتی با وجود شواهد، خلاف آن حفظ می شود. بیمار جوزف زنی 53ساله بود که فکر می کرد همسر، دختران و حتی همسایگانش با افراد غریبه ای عوض شده اند. او در تشخیص همسر و اعضای خانواده اش مسئله ای نداشت اما باورش بر این بود که آنها نمی توانند همسر و خانواده او باشند، بلکه افراد دیگری هستند. بعدها روانپزشکان موارد متعددی را در نقاط مختلف دنیا گزارش کردند اما عجیب ترین مورد این سندرم در سال 1386 در استان کرمان گزارش شد که درآن زن 38 ساله ای که مبتلا به اسکیزوفرنی بود، فکر می کرد نیمه پایینی بدنش با همین قسمت از بدن یکی از دوستان مونثش عوض شده است؛ به همین خاطر روانپزشکان ایرانی اختلال او را کاپگراس ناقص نامیدند و احتمال دادند در آینده به نام زیرمجموعه سندرم کاپگراس شناخته شود.
درمان چگونه انجام می شود؟
درمان فردی برترین راه برای افراد مبتلا به سندرم کاپگراس است. تکنیک های شناختی که شامل تست واقعیت است را می توان مورد استفاده قرار گرفته است. در هر حال این سندرم اغلب با استفاده از ترکیبی از روان درمانی و داروهای روانپزشکی درمان می شود. با توجه به نادر بودن این بیماری و جنبه های منحصربه فرد از شرایط هر فرد، روان درمانی باید جداگانه و فردی انجام شود. از سوی دیگر دارودرمانی به طور معمول شامل مخلوطی از داروهای آنتی سایکوتیک و داروهای ضد افسردگی است. داروهای آنتی سایکوتیک، توهم و هذیان و اضطراب فرد را کاهش می دهد، در حالی که داروهای ضدافسردگی به فرد یاری می نماید با واکنش های عاطفی ناشی از توهم کنار بیاید.
در مجموع بارزترین علامت این است که شخص معتقد است یک یا چند نفر از افرادی را که می شناسد با افرادی شبیه خودشان جایگزین شده اند. به طور کلی بیمار هم افراد واقعی و هم شبیه را می بیند. ضمن آنکه این حالت می تواند به حیوانات و اشیاء هم سرایت کند. این بیماری در هر دو جنس وجود دارد اما در زنان شایع تر است. بعضی بیماری ها علائم مشابهی دارند؛ بنابراین پزشک در کوشش تشخیصی خود باید این بیماری ها را هم در نظر بگیرد: جنون جوانی، بیماری آلزایمر، هانتیگتون، ام اس، اختلالات خلقی و جنون.
دلیل چیست؟
آنالیز ها نشان می دهد مغز انسان به منظور تشخیص چهره از دو فرایند تخصصی و کاملا جداگانه استفاده می نماید؛ در فرایند اول پیغام های عصبی به مراکز بینایی در قشر مغز منتقل شده و به شناخت چهره افراد منجر می شود. سپس راستا دوم فعال می شود که پیغام ها را از مرکز بینایی به مرکز دریافت و پردازش احساسات می رساند که یک قسمت کاملا متفاوت در مجاورت سیستم لیمبیک مغز است و در فرد، احساسی از عاطفه و صمیمیت برمی انگیزد. تلفیق این دو فرایند مجزا، فرد را در تشخیص چهره موردنظر به قطعیت می رساند. اتفاقی که در سندرم کاپگراس می افتد این است که راستا دوم آسیب می بیند و فرد بیمار تنها قادر به شناسایی چهره افراد است، بدون آنکه نسبت به آنها احساس آشنایی و نزدیکی کند.
نظریه ها چه می گویند؟چند نظریه درباره چگونگی این سندرم وجود دارد اما بیشترین نظریه ها درباره این بیماری از نظریات فروید اقتباس شده. فروید معتقد بود کودک بین سنین 3 تا 5 سالگی به طور طبیعی نسبت به والد جنس مخالف خود امیال عاشقانه ای احساس می نماید. وقتی کودک هویت خودش را با والد هم جنس خود تطبیق می دهد، آن امیال اولیه را به لایه های ناخودآگاه حافظه عقب می راند و در همان جا سرکوب می نماید. او این مسئله را در پسران عقده ادیپ و در دختران عقده الکترا نامیده بود. اما بعضی دیگر از متخصصان نظریه فروید را فاقد اعتبار لازم می دانند و معتقدند این نظریه نمی تواند پاسخ کافی برای تمام ابعاد این بیماری پیچیده ارائه کند زیرا در انواع دیگر سندرم کاپگراس، فرد بیمار مشابه همین توهمات هذیانی را نسبت به حیوانات خانگی و حتی تصویر منعکس شده خودش در آینه بروز می دهد. اگرچه این سندرم بیشتر در افرادی با اختلالات روانی بروز می نماید اما یک سوم از بیماران نشانه هایی از ترومای سر را دارند و بسیاری دیگر از مبتلایان هم دچار صرع و آلزایمر هستند. با این حال بیشتر پزشکان و پژوهشگران ترکیبی از علل جسمی و روانی را در ایجاد این بیماری در نظر می گیرند. ممکن است یک دلیل عضوی منجر به ایجاد چنین حس و درنتیجه چنین سندرمی شده باشد. شاید برای افرادی که دچار ضایعه مغزی می شوند به روزرسانی خاطرات در مواجهه با افراد سخت باشد و بنابراین فکر نمایند که فرد دیگری را دیدار می نمایند زیرا جایی از مغز آن ارتباطی را که باید برقرار نمی نماید. این استدلال نشان می دهد سندرم کاپگراس اختلال ادراکی یا حافظه ای است. آنها این طور مثال می زنند؛ فکر کنید فایلی را در کامپیوتر ایجاد و ذخیره نموده اید. وقتی اطلاعات این فایل را می خواهید، فایل قدیمی را باز می کنید، به آن اضافه و ذخیره نموده و می بندید اما افراد مبتلا به کاپگراس به جای اینکه به فایل قدیمی دسترسی پیدا نمایند، همچنان فایل نو را باز می نمایند؛ به همین خاطر وقتی اتاق را ترک می کنید و دوباره وارد می شوید، شما فرد نوی هستید؛ فردی شبیه همانی که اتاق را ترک کرد اما کمی متفاوت.
کاپگراس در سینما و ادبیات
سندرم کاپگراس در آثار ادبی و سینمایی زیادی به کار گرفته شده است. در فیلم عنکبوت در سال 2002 مردی نیمه روانی اعتقاد دارد پدرش وقتی او کودک بوده مادرش را به قتل رسانده و او را با یک زن دیگر جایگزین نموده است. اما شاید آشناترین این آثار فیلم همسران استپفورد، با بازی نیکول کیدمن و متیو برادریک باشد. همسران استپفورد زمینه هایی از عناصر علمی- تخیلی را در خود دارد و اساس داستان بر ربات های انسان نماست. گفتنی است که این فیلم بر اساس رمانی به همین نام به نویسندگی آیرا لوین ساخته شده است. در قسمت هایی از سریال های CSI: NY، Scrubs یا Law & Order هم به این سندرم اشاره شده است. سندرم کاپگراس بعلاوه یادآور صحنه ای از فیلم هجوم سارقان بدن به کارگردانی دان سیگل در سال 1956 است. این فیلم داستان پزشکی است که وقتی به شهر کوچکش بازمی شود، کشف می نماید که بعضی از همسایگانش با افراد بیگانه جایگزین شده اند.
منبع: برترین ها