ارتباط دوسویه بین نویسندگان و نوجوانان کم است
به گزارش ایستگاه بازی، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، یکی از مجذوب کنندهیت های نمایشگاه کتاب این است که بچرخیم و ببینیم کتاب های نو و تازه منتشرشده چه آثاری هستند و چه محتوایی دارند. اگر عاشق گشت وگذار در دنیای ادبیات باشیم این جست وجو و کشف لذت بخش تر هم خواهد شد؛ چرا که این حوزه بزرگ، پر از ماجراجویی و مطالب تازه است که همزمان با واقعیت و خیال تعامل دارد. نوجوانان جزو کسانی هستند که اشتیاق شان برای آمدن به نمایشگاه کتاب و تماشا غرفه ناشران زیاد است؛ زیرا همین ادبیات دوست داشتنیِ مجذوب کننده است که آنها را این قدر مشتاق نموده است.
اما حالا که تقاضا وجود دارد و نوجوانان در پی تازه های ادبیات هستند چه عرضه هایی در دسترس آنهاست؟ چه در قالب شعر و چه داستان ما با دو نوع اثر روبرو ایم؛ یکی تألیف و دیگری ترجمه. امروزه حرف وحدیث های بسیاری پیرامون مسئله ترجمه است و برخی موافق حضور پررنگ آن در بازار کتاب ایران هستند و برخی مخالفش؛ اما به دور از چراهای حوزه ترجمه، می خواهیم بر اساس همان ضرب المثل یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به بقیه ابتدا به حوزه تألیف و چالش های فراوری ادبیات نوجوان بپردازیم تا ببینیم توضیح شرایط آن چگونه است. پس از به دست آمدن توصیف و توضیح حالی از شرایط است که می توانیم با نگاهی وسیع و دقیق، تفکر و تأمل کنیم و برای بهبود کیفیت و کمیت تألیف در حوزه نوجوانان قدمی برداریم.
در پرونده چالش های تألیف ادبیات نوجوان نظرات نویسندگان و فعالان حوزه کتاب نوجوان را درباره شرایط تألیف و سطح کیفیت سوژه های داستان های امروزی جویا می شویم. در اولین شماره از این پرونده که مصادف با اولین روز از نمایشگاه کتاب 1402 شده است با سپیده نیک رو گفت وگویی نموده ایم که در ادامه می خوانید:
- به نظر می رسد سوژه ها و شخصیت پردازی ها در کتاب های نوجوان تألیفی آن طور باید و شاید مجذوب نماینده و مطابق با احتیاج نوجوان امروزی نیست. نظر شما چیست؟
ابتدا باید بگویم که به این سؤال نمی گردد به صورت مطلق نگاه کرد؛ یعنی ممکن است در تعدادی از کتاب ها این طور باشد. در کل، شخصیت پردازی برای کودک و نوجوان، کار آسانی نیست. برخی از نویسنده ها برای درک شخصیت کودک و نوجوان به بخشی از خاطرات خود رجوع می نمایند که با توجه به تفاوت نسل ها گاهی نمی توانند آن ارتباط لازم را با کودک و نوجوان امروز برقرار نمایند. ارتباط برقرار کردن مداوم با نسل های تازه بچه ها و نوجوانان و گفت وگو با آنها یکی از مهم ترین پل های ارتباطی نویسندگان با نسل های تازه است که پیش بینی خاصی در فضاهای فرهنگی برای آن نشده است. اگر زیرساخت هایی داشتیم که خانه های داستان یا ادبیات وجود داشت و نویسندگان می توانستند در آن روزانه و بدون دغدغه با بچه ها و نوجوانان در ارتباط باشند، این ارتباط دو سویه می توانست به ارتقای کار نویسندگان یاری کند و از طرفی بچه ها و نوجوانانی فعال در عرصه نویسندگی تربیت شوند.
در حال حاضر هر نویسنده راهی برای ارتباط با بچه ها پیدا نموده است: اعم از بچه ها یا خانواده نزدیک. البته اگر ارتباط تنگاتنگ با مدارس هم وجود داشت ظرفیت بسیار خوبی می شد؛ اما مدارس اغلب آنقدر سرفصل درسی دارند که در برترین حالت، جز دیدارهای کوتاه با سخنرانی های یک سویه از جانب نویسندگان، عملا اتفاق دیگری رخ نمی دهد. موضوع دیگر این است که ممکن است بسیاری از نویسندگان با شخصیت و احتیاجهای کودک و نوجوان امروز آشنا باشند؛ اما به علت محدودیت هایی که وجود دارد نتوانند آنها را به درستی بازتاب دهند.
- پیشنهاد شما به عنوان نویسنده برای تقویت خلاقیت و سوژه سازی نویسندگان چیست؟
فکر می کنم نخستین و مهم ترین منبع الهام هر نویسنده، زندگی است. این ایده تازه ای نیست؛ بلکه بیشتر نویسندگان و مدرسان داستان نویسی به این موضوع اذعان داشته و دارند. شاید جمله سطحی و ساده ای به نظر برسد؛ اما برداشت از زندگی و تبدیل آن به داستان اصلا ساده نیست. نخستین مهارتی که باید برای چنین کاری داشت مشاهده گر بودن است. نویسنده باید بی طرف به زندگی خود و دیگران نگاه کند. شخصیت ها و سوژه ها را با دقت زیر ذره بین بگذارد و بتواند تکه های پازل داستانش را با ظرافت از نقطه های مختلف جمع کند. تمرین مداوم چنین نگاهی به زندگی در سنین پایین تر با نوشتن خاطرات روزانه آن هم با توصیف و دقت فراوان به دست می آید.
- چرا تنوع در ژانرهای مختلف در ایران کم است؟
راستش پاسخ به چنین سؤالی شاید بتواند موضوع پژوهشی گسترده باشد. من فقط آنچه به نظرم می آید می گویم؛ اول اینکه ادبیات ما ابزار و لوازم زیادی برای تبدیل شدن به برترین داستان های ژانر را دارد. شاید به قول نوجوان ها باید این طور بگویم که ما ادبیات ژانر داشتیم آن زمان که ادبیات ژانر مد نبود! اما چه شد که کمتر به آن پرداخته شد و می گردد؟ البته این کمتر پرداخته شدن قاعدتا به این معنی نیست که ادبیات ژانر خوب نداریم؛ اتفاقا نویسنده های خوب و فعالی در این زمینه داریم که مثل تمام بخش های دیگر ادبیات مان تبلیغ خوبی روی کارهایشان صورت نمی گیرد.
اما برگردیم به آن چرای بزرگ! چرا این پرداختن به تنوع ژانر کم است! فکر می کنم مدت های طولانی به این نوع ادبیات کم لطفی وجود داشت؛ یعنی انگار این تفکر جا افتاده بود که ادبیات ژانر نوع پست تری از ادبیات است. انگار کسی که جنایی نویس است یا دنبال علمی تخیلی می رود نمی تواند آن اصالت ادبیات را یدک بکشد. معتقدم این تفکر نابودنماینده، منشا این کمبود تنوع است که خوشبختانه در سال های اخیر دارد کم رنگ می گردد.
این کم رنگ شدن مصادف است با اشباع بازار کتاب با ادبیات ژانر خارجی. چیزی که مایه تأسف بیشتر است این است که وقتی داستان های نوجوانان را می خوانم داستان های خوب ژانری می شنوم که اغلب پر از نام های غیرایرانی هستند. وقتی می پرسم چرا نام ایرانی برای قهرمانت انتخاب ننموده ای؟ پاسخ می شنوم که مگر در ایران چنین چیزهایی می تواند اتفاق بیفتد؟ انگار که مثلا در انگلستان مدرسه جادوگری از زمین سبز می گردد! این نتیجه کم کاری ماست. در داستان ها و فیلم ها، ما آنقدر در یک جهت و زمینه کار نموده ایم که بچه ها و نوجوانان ما نمی توانند باور نمایند در این سرزمین هم می تواند خیال از آسمان و زمین بروید. آنها نمی توانند باور نمایند خودشان با همین نامی که دارند هم می توانند قهرمان خیالی دنیاهای عجیب باشند یا خودشان توانایی دارند که کارآگاه یک داستان پلیسی شوند.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران